این است نویسندهء غیر مسئول و این است فاجعه ای که هنر برای هنر می سازد که نه تنها هنر را از خدمت انسان آزاد می کند،بلکه به خدمت ضد انسان و در کار انحطاط و سرگرمی انسانش می گمارد.چنین است که امروز هنر عبارت شده است از خوراکهائی که هنرمندان برای کسانی تهیه می کنند که نمی دانند بعد از سیری دیگر چه بخورند و وقتشان را چگونه بگذرانند؟و نویسندگان خوراکهای جنسی و پلیسی و سرگرمی های ذهنی و خیال پردازی های فکری می سازند برای کسانی که فارغ از زندگی مادی،در اندیشهء اشتغال اوقات فراغت شان اند و پر کردن پوچی زندگی شان!
و تحقیقات دانشگاهی علما با مردم و سرنوشت مردم تماسی ندارد و به خاطر حقیقت علم!بزرگترین ابزارها را به دست دشمنان انسان می دهند.این است که از این همه پیشرفت هنر و نقاشی و موسیقی و علم و شعر و ادب و تکنیک و فیزیک،هیچکس از توده را بهره ای نیست.گرچه بسیارند کسانی که وضع زندگی شان بهتر شده است،اما اینها مصرفی هایند نه تولیدی ها.
هنر برای هنر،علم برای علم و مذهب برای مذهب.و همچنان که هنر برای هنر،تجلیل از هنر می نماید و علم برای علم،تجلیل از علم،و به خدمت انسان گماردن هنر و علم،تحقیر هنر و علم می نماید،مذهب برای مذهب نیز،اصالت دادن به مذهب می شود و به خدمت کمال انسانی در آمدنش،وسیله کردن مذهب و تحقیر مذهب است!اما در چنین تجلیلی عامیانه یا عوامفریبانه و در زیر این جلال دروغین،حقیقت و حیات مذهب،منجمد و تعطیل می شود.همچنان که حقیقت و حیات هنر و علم.
این است که امروز می بینیم مذهب،شعائر مذهبی،مراسم دینی،عبادات،سنت ها و حتی مخارج و ابزار احساسات مذهبی - در اسلام،مسیحیت... - بیشتر از گذشته است،مسجد پیامبر را مقایسه کنید با مساجدی که هریک شاهکاری از هنر و ذوق و نبوغ و طلا و سرمایه است.این تجلیل از مسجد است،اما در حقیقت خالی کردن مسجد است از محتوا.مذهب به خاطر مذهب،نماز به خاطر نماز،روزه به خاطر روزه،حب علی به خاطر حب علی،قرآن به خاطر قرآن...یعنی علی و قرآن و روزه و نماز و تشیع و اسلام را تجلیل کردن،اما از مصرف انداختن.یعنی آنچه را که وسیلهء نجات است،در طاقچه و قاب طلائی گذاشتن و هی در برابرش خم و راست شدن و تعظیم و تجلیل و سجده کردن،بی آنکه هیچ دردی دوا شود.این است،مذهب برای مذهب!
ادامه دارد...